امروزه بدعت ها و انحرافات صوفیه بر کسی پوشیده نیست و اين شناخت و آشنایی و آشکارشدن حقیقت صوفیه با مطالعه آثار و کتب بزرگان صوفي حاصل شده است و این امر سبب شده است که مومنان و خصوصا جوانان مسلمان از اين فرقه منحرف دست بکشند و آنرا عين خرافات بدانند والحمدلله .
ما هم به نوبه خود در اینجا تعدادی از انحرافات و گمراهی های صوفیه و اهل متصوفه را که در کتبشان نقل گردیده ذکر و بیان می داریم تا حقیقت آنان بیش از پیش آشکار گردد .
1- اهل تصوف مردم را به انزوا، گوشه نشيني و ترك دنيا دعوت كرده و اينكار را بعنوان زهد و تزكية نفس نامگذاري كرده اند، در حاليكه الله تعالي مي فرمايد:﴿وَابْتَغِ فِيمَا آَتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآَخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا...﴾ ﴿٧٧﴾ (سوره مبارکه قصص ).«به وسيله آنچه خداوند به تو داده است، سراي آخرت را بجوي و بهرة خود را از دنيا فراموش مكن.»
2- اهل تصوف ذكر خدا را با رقص، پايكوبي، دف زدن، داد و فرياد و گفتن كلماتي همانند: آه آه، هوهو و غيره در آميخته اند، در حاليكه الله تعالي كيفيت ذكر را در آياتي بيان فرموده:﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ...﴾ ﴿٢﴾ (سوره مبارکه انفال ). «اهل ايمان كساني هستند كه هنگام ذكر خدا، دلهايشان را ترس فرا مي گيرد.»﴿ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾ ﴿٥٥﴾ (سوره مبارکه اعراف ). «پروردگار خود را با حالت تضرع و پنهاني بخوانيد، براستي كه الله تعالي تجاوزگران را دوست ندارد.» و پيامبر اكرم وقتي ديد كه جمعي از ياران، با صداي بلند از پروردگار خود درخواست و طلب مي كنند فرمود:٭٭أَيُّهَا النَّاسُ ارْبَعُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ إِنَّكُمْ لَيْسَ تَدْعُونَ أَصَمَّ وَلَا غَائِبًا إِنَّكُمْ تَدْعُونَ سَمِيعًا قَرِيبًا وَهُوَ مَعَكُمْ٭٭ مسلم. (اي مردم شما ناشنوا و يا غائبي را صدا نمي زنيد، بلكه شنواي نزديكي را مي خوانيد كه همراه شماست.) صفت(معيت) يعني همراه بودن الله تعالي با بندگان را اهل سنت و جماعت اينگونه تفسير كرده اند كه او همراه شماست، مي شنود، مي بيند و به احوال بندگان خود آگاه است، نه اينكه ذاتاً با بندگان خود همراه باشد، بدليل آية شريفة﴿إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى﴾ ﴿٤٦﴾(سوره مبارکه طه). «من همراه شمايم(موسي و هارون) مي شنوم و مي بينم.» پس «معيت» همراه بودن با سمع و بصر و علم است نه ذات.
3. شعراي اهل تصوف در شعرهاي خود از كلماتي همچون مي، مستي، شراب، ساقي، جام، عشق، هوي، ليلي، زلف، معشوقه، محبوبه، دلبر، دلداري و غيره بسيار استفاده كرده و آنها را جايگزين كلمات ديني كرده و ادعا مي كنند كه اين كلمات، معاني ديگري دارند و مجلس ذكرشان پر از اين كلمات نامبارك و اعمالي همانند رقص، جيغ كشيدن و كف زدن است كه همه از عادات مشركين بوده و الله تعالي مي فرمايد:﴿وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً...﴾ ﴿٣٥﴾ (سوره مبارکه انفال ). «نماز مشركين در كنار خانه خدا چيزي نيست جز سر و صدا، داد و فرياد و كف زدن.»
4. در هنگام ذكر خدا، از دهل، طبل و دف استفاده كرده، در حاليكه اين آلات آهنگ و نواي شيطانند. هنگامي كه امام ابوبكر رضي الله عنه روز عيد به منزل پيامبرصلي الله عليه وسلم تشريف برد، دو دخترك نزد ام المؤمنين عايشه رضي الله عنها دف مي زدند. امام ابوبكر رضي الله عنه دو بار فرمود: آهنگ و نواي شيطان، آن هم در منزل و محضر مبارك رسول الله صلي الله عليه وسلم ؟ پيامبر فرمود:٭٭دَعْهُمَا يَا أَبَا بَكْرٍ فَإِنَّهَا أَيَّامُ عِيدٍ٭٭بخاري. (كارشان نداشته باش چون در روز عيد دف زني مي كنند.) پيامبرصلي الله عليه وسلم نفرمود آهنگ و نواي شيطان نيست بلكه فرمود در روز عيد اشكالي ندارد، آن هم براي دختران كوچك. هرگز ثابت نشده يكي از اصحاب و تابعين به هنگام ذكر خدا دف زده باشند، بلكه اينكار از بدعتهاي اهل تصوف است و پيامبر اكرم صلي الله عليه وسلم نيز مي فرمايد:٭٭مَنْ عَمِلَ عَمَلًا لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ٭٭ مسلم. (هركس كاري در دين انجام دهد كه دستور من بر آن نباشد، كارش مردود است.)
5. اهل تصوف ادعاي ديدن الله تعالي در دنيا را دارند در حاليكه خداوند در جواب خواسته پيامبر خود موسي عليه السلام مي فرمايد:﴿... رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَنْ تَرَانِي...﴾ ﴿١٤٣﴾ (سوره مبارکهاعراف ) . «موسي گفت: پروردگارا(خود را) به من بنماي تا تو را ببينم. فرمود: مرا نمي بيني.» غزالي در كتاب «احياء علوم الدين باب حكايت المحبين و مكاشفتهم» اين داستان دروغين را ذكر كرده كه روزي ابوتراب گفت: اي كاش بايزيد بسطامي را مي ديدي. دوستش گفت: من مشغول ديدن الله تعالي بودم! ديدن خدا مرا از ديدن بايزيد بسطامي بي نياز كرده است. سپس ابوتراب گفت: واي بر تو، ديدن خدا تو را مغرور كرده، اگر فقط يكبار بايزيد بسطامي را ببيني بهتر از آن است كه هفتاد بار خدا را ديده باشي. سپس غزالي مي گويد: اينگونه كشف و كرامتها را انسان مسلمان نبايد انكار كند.( احياء علوم الدين 4/365).
6. شيخ بايزيد بسطامي در مناجات خود خطاب به الله تعالي مي گويد:[فزيني بوحدانيتك و ألبسني ربانّتك و أرفعني الي أحديّتك حتي اذا رآني خلقك قالوا رأيناك] "مرا به صفت يكتايي خود مزين گردان و لباس پروردگاريت را بر من بپوشان و مرا به درجة يكتايي و بي شريكي خود برسان، به شيوه اي كه اگر بندگانت مرا ديدند، احساس كنند كه تو را ديده اند."همچنين مي گويد:[سبحاني سبحاني ما أعظم شأني، الجنّة لعبة صبيان]"پاك و منزه و مقدسم من، چه شأن و عظمت و منزلتي دارم، براستي كه بهشت بازيچة كودكان است."
7. شيخ جلال الدين رومي مي گويد:[مسلم أنا ولكنّي نصرانيّ و برهاميّ و زرادشتيّ ليس لي سوي معبود واحد…مسجد أو كنيسة أو بيت أصنام] "من مسلمانم و همينطور مسيحي و برهمايي و زرتشتي ام، جز يك معبود ندارم، مسجد يا معبد يا بت خانه(فرقي ندارد).
8. شيخ ابن الفارض در قصيدة تائيه اش مي گويد:[انّ الله تجلّي لقيس بصورة ليلي و تجلّي لكثيّر بصورة عزّة و تجلّي لجميل بصورة بثينة] "الله تعالي براي عاشقاني همچون قيس، كثير و جميل در شكل و صورت معشوقه هايشان ليلي، عزه و بثينه خود را نمايان كرده است."
جهاد و اهل تصوف:
اهل تصوف با چنگ زدن به جمله عربي،[رجعنا من الجهاد الأصغر الي الجهاد الأكبر] و معرفي كردن آن به عنوان حديث، از جهاد و مقابله با كفار عملاً دست كشيده و هرگز نقل نشده كه اهل تصوف در جهاد عليه كفار و مشركين شركت كرده باشند.
1. شيخ ابن عربي مي گويد:[انّ الله أذا سلّط ظالما علي قوم فلن يجب ان يقاوموه لانّه عقاب لهم من الله] "وقتي خداوند ظالمي را بر قومي مسلط كرد، مقاومت در برابر او بر ملت واجب نيست چون آن حاكم ظالم، عذابي از جانب پروردگار بر آن قوم است."
2. شيخ شعراني مي گويد:[لقد أخذ علينا العهد بأن نأمر أخواننا ان يدوروا مع الزمان و اهله كيفما دارولايزدرون قط من رفعه الله عليهم] "از ما عهد و پيمان گرفته شده كه به برادران خود اعلام كنيم با زمانه و اهل آن بچرخند هر جور كه چرخيد و هرگز در صدد برداشتن آنچه خدا بر آنان گذاشته(مسلط كرده) نباشند."
3. شيخ ابن عربي و شيخ ابن الفارض هر دو رهبر اهل تصوف هر دو در زمان جنگ صليبي عليه مسلمين زيسته اند. هرگز كسي نشنيده كه با آنان جهاد كرده يا كسي را به جهاد عليه آنها تشويق كرده باشند، بلكه حتي مردم را از مقابله و جهاد با كفار بر حذر داشته و مسلمين را به نوكري و زيردستي كفار دعوت كرده اند. اين جمله از هر دو آنها نقل شده كه گفته اند:[انّ الله هو عين كلّ شي ء فليدع المسلمون الصليبيّين، فما هم الا الذّات الألهيّة متجسّدة بتلك الصور] "هركس و هر چيزي عين ذات الله تعالي است، پس مسلمانان نبايد با مسيحي ها جهاد كنند چون در واقع پروردگار است كه در كالبد و قيافه و چهرة آنان تجلي يافته است."
4. غزالي در كتاب«المنقذ من الضلال» مي گويد: من به هنگام جنگ صليبي عليه مسلمين به غارهاي سوريه و صخرة بيت المقدس مي رفتم و در خلوت خود مشغول عبادت مي شدم و بمدت بيشتر از دو سال در غار را بر خود بستم.
در نتيجه حملة مسيحي ها به مسلمين، بيت المقدس به دست كفار افتاده و غزالي دوازده سال پس از آن نيز زندگي كرد و هرگز كسي را به جهاد عليه آنان تشويق نكرد.
صاحب كتاب «تاريخ العرب الحديث والمعاصر»شواهدي دال بر جاسوسي كردن رجال تصوف بنفع استعمار عليه مسلمين مي آورد و همچنين محمد فهر شقفه السوري در كتاب«في التصوف» مي گويد:از جملة واجبات بر دوش ما و خدمات به تاريخ و واقعيت اين است كه نگذاريم اين مسأله پوشيده بماند كه حكومت فرانسه هنگام تسلط بر سوريه، يكي از طريقتها و فرقه هاي تصوف موجود در آن كشور بنام «تيجانيه» را پشتيباني و حمايت كرده و عده اي از رهبران شيوخ اين طريقت را اجير خود ساخته و با حمايت بسيار زياد مالي سعي در بوجود آمدن فرقه اي طرفدار فرانسه بنام مسلمين و در ميان آنان را داشت، اما برادران مجاهد مغرب عربي، مردم مخلص را بيدار كرده و خطر فرقة تيجانيه را در ميان آنان تفهيم كردند.